سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاهى اندیشیدن، جهادى کار کردن

یک روایت از دوران پیش از مشروطه

روایت شنیدنی وزیر مختار انگلیس از وضعیت ایران در سال 1278 خورشیدی

www.den.ir

اسپرینگ رایس وزیرمختار انگلیس در دربار ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه در نامه‌ی مورخ پانزدهم سپتامبر 1899 به برادرش استیفن، درباره‌ی وضع نابه‌سامان اقتصاد ایران چنین نوشته است. تأثیریی که خواندن این نامه می‌تواند داشته باشد، تعدیل انتظارات‌یی است که از این انقلاب بزرگ داشته‌ایم و تصحیح این گمان که این انقلاب ناموفق بود و به دلیل همین عدم توفیق هم بود که استبداد سنتی جای خود را به اقتدارطلبی بزک‌شده‌ی رضاخانی داد. بلکه به نظر می‌رسد حجم نابه‌سامانی چنان بود که نمی‌شد در یک گام آن را برطرف کرد و از تأخیرها و مشکلات طبیعی بر سر راه پیش‌رفت این انقلاب اصیل توسط دولت فخیمه‌ی انگلستان و اقتدارطلبان‌یی با یا بدون حسن نیت سوء استفاده شد. بخش‌‌هایی از این نامه را می‌خوانیم:

«... تازگی‌ها چیزی اتفاق نیفتاده جز اینکه این کشور مفلوک (ایران) دم‌به‌دم خراب‌تر و به ویرانه‌گی و فروپاشی نزدیک‌تر می‌شود. پادشاه مملکت مردیی است بسیار عالی، خوش‌نفس و خوش نیت که اتباع‌ش کوچک‌ترین ترس‌یی از وی ندارند و به همین دلیل است که ثروت‌مندان فقرا را می‌چاپند و به عکس‌ شاه سابق (اشاره به زمان ناصرالدین شاه) ترس‌یی هم از این ندارند که خود مقام سلطنت آن‌ها را بچاپد.

پول‌یی به خزانه نمی‌رسد و حکومت در وضع‌یی مفلوک و یأس‌آور قرار دارد. تا پنج روز دیگر موعد پرداخت یک‌یی از اقساط بدهی دولت به بانک شاهی انگلستان فرا می‌رسد و مسوولان کشور از حالا می‌گویند که قادر به پرداخت آن نیستند. از این بدتر وضع کارمندان دولت و سربازهاست که هیچ‌کدام مواجب خود را دریافت نکرده‌اند. سکنه‌ی تهران برای تهیه‌ی گندم با مشکل‌یی بزرگ روبه‌رو هستند، زیرا مالکان ثروت‌مند گندم خود را احتکار کرده‌اند و زمزمه‌ی نارضایتی مردم دارد بلند می‌شود. جنبه‌ی شگفت‌انگیز قضیه در این‌جا است که با وصف این همه اشکالات ناشی از کمبود خواربار، اهالی تهران ساکت اند مثل اینکه تن به قضای الهی داده‌اند. صدای شکوه و ناله‌ی بلند از دهن کس‌یی بیرون نمی‌آید. از گوشه و کنار شنیده می‌شود که صندوق‌های توان‌گران پر از پول است ولی دیناریی از آن عاید خزانه‌ی دولت نمی‌شود.

اما فکر نمی‌کنم فقرای ایران آن اندازه فلاکت و بدبختی از وضع خود احساس کنند که فقرای انگلستان در وضع‌یی مشابه احساس می‌کردند. تعجب‌آور است که نان پیدا نمی‌کنند ولی خوش و خندان هستند، چون اگر نان نباشد آفتاب جهان‌تاب هست و مسأله‌ی کم‌بود خواربار را هم به این طریق حل کرده‌اند که گدایی و دریوزه‌گی کنند یا این که از خانه‌های توان‌گران بدزدند؛ چون دزدیدن خواربار در این مملکت، اگر معلوم بشود که سارق حقیقتاً گرسنه بوده جزو جرایم بزرگ حساب نمی‌شود.

به هر کدام از وزارت‌خانه‌ها که سربزنید می‌بینید عده‌ی زیادیی کارمند بی‌مصرف در گوشه و کنار نشسته‌اند. از هر کدام از آن‌ها که بپرسید جواب خواهد داد که چندین‌ ماه است مواجب نگرفته است. پس این‌ها چگونه زندگی می‌کنند؟! از همین طریق که گفتم؛ یعنی از طریق دزدی. همه‌شان عمریی را به بطالت می‌گذرانند و از راه دزدی و رشوه‌گیری اعاشه می‌کنند...»


منبع: نامه‌های خصوصی اسپرینگ رایس، ترجمه‌ی دکتر جواد شیخ‌الاسلامی